بحران سرمایه داری و تهاجم به سطح معیشت كارگران در كانادا
به مناسبت روز كارگر در كانادا
جليل بهروزى
روز كارگر در كانادا هر سال در اولین دوشنبه ماه سپتامبر برگزار میشود. این روز رسما تعطیل است و در همه شهرهای كانادا تشكلهای كارگری با سازمان دادن راهپیمایی و اجتماعات گسترده ضمن اعتراض به دولت و سرمایه داران بخاطر سیاستها و برنامه های ضد كارگری و ضد رفاهی، مطالبات كارگری و اجتماعی خود را طرح كرده و تلاش میكنند كه وزن و نیروی اجتماعی خویش در مقابل طبقه حاكمه قرار دهند.
روز كارگر كانادا امسال در شرایطی برگزار شد كه طبقه كارگر در این كشور دوره ای از جدالها و كشمكشهای بزرگ و كوچكی را پشت سر گذاشته، هرچند عقب نشینهای و بعضا عقب گردهایی را متقبل شده ولی هیچ سنگری را بدون مقاومت قهرمانانه خالی نكرده است.
آن چه كه خصلت نمایی این دور بوده ضعف آشكار اتحایه های كارگری و عقیم بودن سندیكالیسم بود. جنبش تردیونیونی كه نه قابلیت سازمان دهنده یك جنبش گسترده رادیكال كارگری در مقابل موج تهاجمات دولت و سرمایه داران داشت و نه اشتهای چنین كاری، با دنباله روی از سیاستهای سوسیال دموكراسی نوع كانادایی خود، پیروی از حزب نیودموكرات، جنبش كارگری را در ایفای یك نقش بسیار موثر در یكی از دوره های تاریخی پرتلاطم باز داشت. مولفه دوم و چه بسا با اهمیتی بسیار فراتر از نقش اتحادیه ها در این دوره، عدم وجود یك حزب كمونسیتی كارگری بود. اگر در یك شرایط آرام سیاسی و در یك شرایط غیر بحرانی جایگاه و نقش چنین حزبی میتوانست چندان حیاتی نباشد، تجربه چند سال گذشته نشان داد كه خلا چنین حزبی سنگینی عظیمی را بر دوش طبقه كارگر تحمیل كرده است.
اما اوضاع در كانادا به چه گونه است. ابعاد بحران سرمایه داری در این كشور به چه سان است و طبقه كارگر از چه وضعیتی برخوردار است؟
ظاهرا اقتصاد كانادا از گزند بحران عمیق و گسترده سرمایه داری جهانی در امان مانده است. از بحران وامهای مسكن خبری نیست. از ورشكستگی بانكها و بیمه ها ی سرمایه گذاری و بیل آوتهای (bail out ) نجومی صنایع و بانكها چیز چندانی نمیشنوید. نرخ بیكاری به نسبت خیلی از كشورهای اروپایی و امریكا پایین تر است، حدود ٨ درصد.
ظاهرا جزیره سرمایه داری كانادا از ثبات برخوردار بوده بنحوی كه نخست وزیر آن، از حزب كنسرواتیو، استفن هارپر كه در دور دوم انتخاباتی اكثریت پارلمانی را هم آورده است و وزیر اقتصاد آن جیم فلاهرتی به جهانگردی میروند تا الگوی بانكی كانادایی را به فروش برسانند و برای سرمایه گذاری خارجی بازاریابی كنند.
البته اگر به مقایسه بنشینیم و هم زمان پروپاگاندایای بورژوازی را بخریم شاید حقایقی در این ادعا باشد. اما اگر مروری به آن چه كه در كانادا به طبقه كارگر در چند سال گذشته رفته داشته باشیم شاید بتوانیم پرده از چهره كریه و ظالمانه سرمایه داری و بحران آن در این كشور پی ببریم .
در طول چند سال گذشته جامعه و طبقه كارگر در كانادا شاهد تهاجماتی بود كه در نوع خود بیسابقه ولی كاملا كلاسیك بود. تهاجماتی كه شكل و محتوی كاملا سرمایه دارانه و ضد كارگری آن از چشم هیچ كسی پوشیده نماند. همه ابزارهای كلاسیك سرمایه داری و دولتهای سرمایه داران برای تخفیف بحرانها ادواری و در عین حال مذمن این نظام بكار گرفته شد. پایین نگهداشتن نرخ دستمزدها، بیكارسازی و سخت كردن شرایط كار، پایین آوردن استاندارهای ایمنی و بهداشتی میحط كار، زدن و كاستن بیمه های اجتماعی و درمانی، پایین آوردن بودجه های آموزشی، كاستن بودجه های خدمات اجتماعی (از بستن شلترهای گرفته تا خدمات به بیماران روانی و معتادان و زنان مورد خشونت واقع شده تا كودكان بی سرپرست.....)، زدن بیمه های سالمندان و افراد بی بضاعت تا ایجاد محدویتهای وسیع برای سازمانهای كارگری و مدافع حقوق محرومان جامعه و سركوب اتحادیه ها تا بستن پارلمانها خودشان را میتوان نام برد .
در این جا با اتكا به نمونه های برجسته ای از تهاجمات دولت سرمایه داران به معیشت و زندگی كارگران در كانادا و مقاومت كارگران در چند سال گذشته تلاش خواهیم كرد كه یك تصویر واقعی از سیمای اقتصاد بحران زده سرمایه داری در كانادا بدهیم.
بین سالهای ۲٠٠٨ تا ۲٠۱٠ جنرال موتور،كرایسلر و فورد به ترتیب در سر موعد قراردادها با زدن بخش عظیمی از حقوق بازنشستگی بار بحران خود را بر دوش كارگران خالی كردند. و این زمانی بود كه اتحادیه اتومبیل سازی caw با منجمد كردن حقوقها و بخشا كاهش مزایا و مرخصی ها موافقت كرده بود. در ازای آن دولت فدرال به همكاری دولت ایالتی انتاریو ۴ بیلیون دلار به دو كمپانی اول قرض دادند تا به صنعت ورشكسته اتومبیل سازی كه اساسا امریكایی است جان تازه ای بدمند و در عوض در كارخانه های خود را در استان انتاریو كانادا باز نگهدارند. با این وجود جنرال موتورز پس از همه بیكارسازیهای پیشین اعلام كرد (دو ماه پیش) كه حدود ۲٠٠٠ كارگر شعبه خود در شهر صنعتی آشووا را از كار بیكار خواهد كرد .
در ماه ژوئن ۲٠۱۱ سازمان سراسری پست كانادا در هنگام تجدید قراردادهای معمول با اتحادیه كارگران پست با سیاست كاهش بیمه های بازنشستگی و تعیین نرخ دستمزدهای متفاوت برای كارگران جدید با پشتوانه دولت مركزی تا مرز درهم شكستن اتحادیه كارگران پست با بیش از ۵٠٠٠٠ كارگر پیش رفت و با غیر قانونی كردن اعتصاب و تكیه بر قانون برگشت بكار توانست كارگران را مجبور كند كه اعتصاب خود را پایان دهند. اتحادیه تهدید شد كه اموال و دارایهایش مصادره شده و در ازای هر روز اعتصاب به نسبت هر عضوش جریمه تعلق خواهد گرفت .
اعتصاب ۳۵٠٠ كاركن ایركانادا (بزرگترین شركت هواپیمایی كانادا) را با استفاده از قانون برگشت بكار در سال گذشته درهم شكستند. سی ای دابلیو اتحادیه كارگران این بخش قبل از پایان مهلت قانونی اعلام شده در لایحه برگشت بكار با مدیریت ایركانادا به توافق رسید و این در شرایطی بود كه ٨۷ درصد كاركنان رای به اعتصاب داده بودند و با قرارداد پیشنهادی مخالف بودند. همین تهاجم دولت و عقب نشینی اتحادیه باعث شد كه اعتراضات كاركنان بخشهای دیگر این شركت از جمله خلبانان و مكانیكها و باربرها كه بیش از ٨۵٠٠ تن بوده از مومنتم لازم برای یك اعتصاب گسترده بی بهره گردد.
در اوایل ۲٠۱۱ با استفاده از همین قانون پیشاپیش اعتصاب كارگران اتوبوسرانی شهری تورنتو را عقیم كردند.
بالا بردن هزینه ثبت نامها در دانشگاههای استان كب توسط دولت لیبرال ژان شارئی در اوایل ۲٠۱۲گوشه دیگری از تهاجمات دولت سرمایه داری به سطح زندگی مردم و نسل جوان بود. هر چند كه مبارزه گسترده دانشجویان و مردم این استان در چند ماه اول سال و قبل از بسته شدن دانشگاهها تا همین جا عقب نشینهایی را به این دولت تحمیل كرده و دور جدید اعتراضات با بازگشایی دانشگاهها هنوز مسئله را باز گذاشته است. (همین امروز، ۵ سپتامبر اعلام شد كه دولت شارئی انتخابات این دور در استان كبك را به حزب رغیب باخته است. بطور قطع مبارزات دانشجویان و مردم این استان نقش اساسی در شكست او داشته است).
آخرین مورد از اقدام ضد كارگری كه دولت ایالتی استان انتاریو درصدد اجرای آن است وضع قوانینی علیه حقوق معلمین میباشد. بر اساس لایحه ای كه دولت لیبرال مك گینتی به مجلس برده نه تنها حقوق معلمین در دو سال آتی منجمد خواهد شد بلكه حتی حق اعتصاب نیز از معلمین سلب خواهد گردید و این در شرایطی است كه خود اتحادیه معلمین با انجماد حقوقها از پیش موافقت كرده بود. این اقدام از قبل در هر نوع مذاكره و نشست بین اتحادیه و مسئولین وزارت آموزش و پرورش را میبندد و این الگوی است برای عقیم كردن هر چه بیشتر اتحادیه های كارگری.
در این میان دولت دست راستی فدرال حتی از حمله به بیمه های اجتماعی سالمندان خودداری نكرد. باند سرمایه داران در قدرت ضمن این كه از اقتصاد سالم خود در بوغ و كرنا میدمند و هر روز از اقتصاد ورشكسته یونان و اسپاینا میگویند یكباره به این فكر افتادند كه پیشاپیش دست به یك اقدام ضد انسانی دیگر بزنند كه دولتهای آن كشورها پس از به پیسی افتادن آشكار بدان مبادرت كردند و آن هم بالا بردن سن بازنشستگی از ۶۵ به ۶۷ سال بود. طبق این قانون متولدین پس از ماه مارش ۱٩۵٨ زمانی مشمول بیمه های بازنشستگی میشوند كه به سن ۶۷ سالگی رسیده باشند .
اوضاع به گونه ای شده است كه حزب كنسرواتیو حاكم قبل از آن كه كارگران بخشهای مهم و كلیدی حتی تهدید به اعتصاب كنند شمشیر غیر قانونی كردن اعتصاب را بالای سر كارگران و تشكلهای آن گرفته و لایحه برگشت به كار را برای عرضه به مجلسی كه خود اكثریت را در آن دارد، آماده میكند و رهبران اتحادیه ای هم جز غر و لند كاری نمیكنند و هیچ اعتراضی را سازمان نمیدهند .
نمونه های كه ذكر شد برجسته ترین موارد از تهاجمات دولت سرمایه داری كانادا به كارگران و مردم بر متن بحران عمیق این نظام و در جهت حفظ شالوده های آن بود. در هیچ یك از این موارد كارگران عرصه جدال را بدون مقاومت و بعضا بدون مباررزه پیگیر و رادیكال واندادند. نمونه كارگران پست خصلت نمای مقاومت و رادیكالیسم توده های كارگر از یكطرف و ناپیگیری و سازشكاری رهبران اتحادیه از طرف دیگر بود. همین وضعیت را در ارتباط با كارگران اتومبیل سازی و اتحادیه آنان شاهد بودیم. اریستوكراسی حاكم در سطح رهبری سی ای دابلیو و مماشات آنها با صاحبان و مدیریت جنرال موتورز، كرایسلر و فورد تحت عنوان حفظ مشاغل نه تنها تضمین شغلی را برای كارگران تامین نكرده بلكه آتیه ناروشنی را هم برای بازنشستگان این صنعت رغم زده است. جدا از آن كه بخشی از مزایایی كارگران این صنعت بطور كل قطع شده است. ویندسور، بزرگترین شهر صنعت اتومبیل سازی در كانادا را گوست تاوون، یا شهر ارواح میخوانند. بر اساس جمعیت حاضر (چرا كه جمعیت قابل توجه ای این شهر را بخاطر بیكاری و از دست دادن مسكن ترك كرده اند) این شهر از بالاترین رقم بیكاری، ۷.۱٠ درصد، در كانادا را برخودار است.
مسلما جنبش كمونیستی و طبقه كارگر برای تغییر این اوضاع وظایف سهمگین و اساسی را باید در مقابل خود قرار دهند. نقد و افشای تردیونیسم، رفرمیسم و دموكراسی یك حلقه اصلی سر بلند كردن یك جنبش قدرتمند كمونیستی و كارگری است. تا زمانی كه رهبران كارگری دل به مبارزات پارلمانی و تردیونی دارند و جنبش طبقه كارگر را در محدوده رفرم و سوسیال دموكراسی خلاصه میكنند حتی امیدی به رادیكال كردن تشكلهای موجود كارگری نمیتوان داشت. تا زمانی كه افق سوسیالیسم و پایان دادن به استثمار سرمایه داری و كارمزدی به افق گسترده و قدرتمندی بدل نشود، نمیتوان سدی محكم در مقابل تعرضات وحشیانه سرمایه داران و دولتهای سرمایه داری ایجاد كرد. اما مبارزات كارگری و مقاومتهای شجاعانه توده های محروم جامعه در كانادا تا همین جا نشان داد كه زمینه ها بسیار امیدوار كننده برای شكل گیری یك جنبش بلفعل و عظیم كمونیسم كارگری وجود دارد . *